اکولوژیسم
مترجمان: عبّاس علی رهبر، حسن صادقیان، کمارعلیا، میر قاسم سیدین زاده
پس از ده هزار سال از ایجاد جوامع ساکن، و تنها دویست سال پس از صنعتی کردن، فعالیت های بشری و آلودگی ناشی از آن ها، از تغییرات آب و هوایی برگشت ناپذیری در یک مقیاس بی سابقه برای جهان حکایت می کنند.
Clive Ponting, A Green of the World, 1991
زمانی که بر بخشهای گودتر زمین نظر افکنیم این تصور که ممکن است استدلالاتی به نفع آلودگی وجود داشته باشند سخت خواهد بود، با این حال همچنان این استدلالات وجود دارند. هر گونه محاسبه ای نشان خواهد داد که اکثریت مردم کره زمین ثروتمندتر، سالم تر، و دارای طول عمر بیشتری از هر زمان دیگری هستند... این پیشرفت ها در وضعیت بشر با انقلاب صنعتی که بیشتر آلودگی ها را به همراه آورد پدید آمد... کشورهایی که بسیار صنعتی هستند و بنابراین به نظر می رسد بیشترین آلودگی را تولید می کنند کمترین آمارهای بیماری و مرگ و میر، و بهترین آمارهای درآمدی را دارند. ممکن است گفته شود رفاه ملی محصول فرعی آلودگی است.
(P. G. O’Rourke, All the Trouble in the World, 1994)
دنیا چگونه می شد اگر به یکباره فاقد باران و حیات وحش می گشت؟ بگذار آن ها کنار گذاشته شوند، آه بگذار طبیعت وحشی و باران کنار گذاشته شوند، شاید علف های هرز و حیات وحش همچنان به حیات ادامه دهند!
(Gerard Manley Hopkind, Inversnaid, 1881)
محیط زیست گرایی و اکولوژیسم دو شاخه جنبش سبز یا سبزها هستند. با اینکه عبارات محیط زیست گرایی و اکولوژیسم قبلاً به جای هم به کار می رفتند اکنون اغلب افراد بین آن ها تمایز قائل می شوند. محیط زیست گرایان معتقدند که مسائل سبز ( با هر میزان اهمیتی ) را می توان در چهارچوب ساختارهای سیاسی و اقتصادی حل و فصل نمود. موفقیت چنین دیدگاهی مستلزم وجود یک حکومت خردمند، قانونگذاری های مقتضی و هم جهت شدن داوطلبانه عادات مصرف کنندگان با یک محیط زیست سالم است. اکولوژیست ها به تحقق چنین امری اعتقاد ندارند. به باور آن ها بحران محیط زیستی آنقدر بزرگ است که صرفاً سازمان دهی مجدد و بی قید و شرط نظام های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی می تواند به یک راه حل بیانجامد. این کار مستلزم یک دگرگونی عظیم و ارزش های انسانی است.
جنبش سبز، مثل تمامی جنبش های ایدئولوژیک و سیاسی دیگر، نشأت گرفته از افرادی است که دارای مجموعه ای درهم و پیچیده از افکار بوده و اغلب در تعارض با یکدیگر هستند و معمولاً درگیر جدال هم فکری های سبز خود شده و به رقبای ایدئولوژیکی شان مبدل می شوند. از جنبشی که بسیار نوین بوده و هنوز در حال از کار درآوردن عقاید بنیانی خود و ایجاد یک راهکار سیاسی برای کسب حمایت ها و تأثیرگذاری و قدرت در دنیای سیاست است این انتظار می رود. دستیابی به نفوذ و قدرت، برای جنبشی که با بسیاری از فرضیه های اساسی دنیای صنعتی شده مدرن مخالفت می کند کار آسانی نیست. در بیشتر این بخش، تمرکز ما بر دیدگاه های متمایز و ایدئولوژیکی تر اکولوژیسم خواهند بود، اما شیوه هایی که در آن ها سایر جنبش ها به وسیله محیط زیست گرایی متأثر شدند را نیز مورد بحث قرار خواهیم داد. برای سهولت، از عبارت (green) در هنگام اشاره به وضعیت مرتبط با یک رویکرد اکولوژیکی به آن استفاده خواهیم کرد و (Green) را زمان اشاره به حزب سیاسی به کار خواهیم گرفت.
پدیداری محیط زیست گرایی و اکولوژیسم
عبارت محیط زیست گرایی بیانگر نگرانی درباره دنیای طبیعی و حمایت از آن در مقابل چپاول بشری است. محیط زیست گرایی برنامه کاری مشخص سیاسی یا ایدئولوژیکی ندارد. عبارت مذکور از واژه های قدیمی یونانی okios ( به معنای خانوار یا ساکن ) و logos ( به معنای علم ) می آید. منادیان اکولوژیسم را می توان در آثار شاعران یونانی و رومی و عشق آنان به زندگی طبیعی ( روستائی ) در املاک بیرون شهرشان یافت ( هر چند شاید صحیح تر باشد آن ها را در دیدگاهشان نسبت به طبیعت، محیط زیست گرا یافت ) . شاعران و هنرمندان قرون وسطا و دوره رنسانس، دنیای طبیعی و ارزش های معنوی آن را ستوده اند. اما در طول قرون هیجده و نوزده بود که یک واکنش قوی به جهان بینی نشأت گرفته از ارزش های مذهبی یهودی – مسیحی و اخلاقی، آراء ماشینی نگری فلسفه دکارتی و فیزیک نیوتنی و بیش از آن ها انقلاب صنعتی پدیدار گردید. نوشته های روسو، انتقادهای زیادی از ماهیت منحرف و غیر اخلاقی تمدن کردند و به صورت غیر منصفانه ای دنیای مدرن را با دنیای صلح آمیز و ملکی وحشیان نجیب آمریکائی مقایسه نمود. رومانتیسیسم هنری قرن هیجدهم و عشق موجود به مکان های طبیعی در اشعار ویلیام وردروس و شاعران ( لیک لند ) نیز بخشی از واکنش به صنعتی کردن بودند.رومانتیسیم
یک سبک هنری و فکری اواخر قرن هیجده که احساسات و هیجان ها ویژگی آن بودند. این مکتب در برگیرنده یک انقلاب فکری در ارزش های اساسی هنر، اخلاقیات، سیاست و دین و به دنبال ایجاد یک نگاه جهانی به مراتب وسیع تر و متنوع تر از نسخه های محدود کننده آن بود.قرن بیستم شاهد رشد حومه های شهری به عنوان مکان هایی برای تفریح و کسب فراغت بود، مکان هایی برای شهری نشده ها تا تمایلات دهاتی خود را در آن برآورند ( به ویژه اگر آن ها معاش خود را در شهر کسب می کردند ) . شاید ( بتوان گفت ) مهم ترین منتقدان صنعتی کردن، ویلیام مورس و لئوتولستوی باشند که این فرآیند را نابود کننده ارزش ها، سعادت، مهارت های انسانی و نیز زیبایی های دنیای طبیعی می دانستند.
آرکادیا
واژه ای که برای توصیف یک منظره آرمانی از بی آلایشی و سادگی روستایی به کار می رود. آرکادیا چیزی شبیه به یک سرزمین خیالی خوشبختی است. رعایای قانع از ثمر اتکا خود برخوردار می شوند، این عبارت و معانی آن در نظر کسانی که هرگز معاشی از زمین کسب نکرده اند مجسم می شود.این چنین نیست که خاستگاه های اکولوژیسم را همواره در میان چپ های طرفدار آزادی اداره یافت، امری که برای سبزهای مدرن نسبتاً آزار دهنده است. برای مثال، نازی ها تحت تأثیر برخی مسائل سبز از قبیل منابع انرژی جایگزین و حفاظت از خاک بودند. تجربه اغلب افراد در شهرهای صنعتی قرن نوزدهم تجربه ای از قطع علاقات بشری با طبیعت و دنیای طبیعی بود. بریتانیا قدیمی ترین جمعیت صنعتی – شهری را در جهان دارد. اکثر بریتانیایی ها اکنون پنجمین نسل از آخرین نسل زمین داری هستند که در محیط طبیعی کار می کردند. در واقع، محیط روستائی بریتانیا در طول قرن اخیر در معرض فرآیندهای کشاورزی صنعتی جهت تأمین تقاضاهای غذایی و مواد خام بوده است. در حالی که محیط زیست گرایی ریشه دار است تاریخ جنبش نوین اکولوژیستی را می توان از دهه های 1960 و 1970 رقم زد. در این برهه یک تعداد از کتاب ها، مطالعات و گزارشاتی مرقوم شدند که ادعا می کردند بشریت، حتی دنیا و بیوسفر، در معرض تهدیدات بی مانندی از جانب فزونی جمعیت، شیوه های کشاورزی علمی و آلودگی های شیمیایی قرار داشتند.
بزرگ ترین تهدید، نفس هدر رفتن فرآیند صنعتی بود، فرآیندی که بر مبنای فرضیات غلط استوار بود. منابع اقتصادی ( به ویژه سوخت های فسیلی ) نامحدود نبودند. هزینه های جنبی توسعه اقتصادی از قبیل تخریب جنگل های انبوه مناطق گرم و پرباران، موقعیت یابی اقیانوس ها و انقراض سریع بسیاری از گونه های جانوری، نمی توانستند به راحتی کنار گذاشته شوند. همان طور که قرن به پایان نزدیک می شد نگرانی های دیگری آشکار می شدند. نگرانی ها شامل پیامدهای زیان بار آسیب دیدن لایه ازن، گرم شدن کره زمین، تکثیر تولید انرژی اتمی ( و همراه آن سلاح های اتمی ) ، و تأثیر وسایل نقلیه موتوری و جاده سازی بر محیط زیست، سلامتی انسان و حیات وحش می شدند. فاجعه های بزرگ محیط زیستی از قبیل فاجعه کارخانه شیمیائی دیوکسین سوسو در ایتالیا در سال 1976، انفجار کارخانه شیمیایی بوپالدر هند در سال 1948 و انفجار نیروگاه هسته ای چرنوبیل در شوروی سابق به سال 1986، نگرانی های محیط زیستی را افزایش داده است.
بیوسفر ( زیست کره )
محدوده ای از کره زمین که در آن حیات در اشکال زیاد و متنوع آن جریان دارد. پوسته ای ( غشائی ) از حیات که سطح زمین را هم در زمین و هم در دریاها می پوشاند. محیط زیست گرایان ادعا می کنند که بیوسفر به وسیله فعالیت های مدرن صنعتی و کشاورزی تهدید می شود.نکته مهم این است که نشانه های وخامت وضعیت، مبتنی بر ( ادعای ) تحلیل های علمی بودند و این مسئله یک مبنای فکری استوار به آن ها داد و توجیه آن ها را بسیار بالا برد. ریچل کارسون در کتاب بهار خاموش (1962)، آثار زیان بار مواد ضد آفت بر زنجیره غذایی انسان را نمایان ساخت. پاول ارلیش در کتاب بمب جمعیت (1968)، افزایش نگرانی ها خود درباره رشد سریع جمعیت و آثار آن بر محیط زیست را خاطرنشان کرد. گزارش های علمی از قبیل گزارش همایش محددیت های توسعه رم (1972)، تنها یک زمین (1972) اثر باربارا وارد و رنه دوبوس و کنفرانس های سازمان ملل، همگی به برجسته شدن تهدیدهای محیط زیستی کمک نموده اند. موج مقالات، کتاب ها و برنامه های تلویزیونی در سراسر دهه های 1980 و 1990 نشان دهنده افزایش آسیب های لایه ازن، میزان در حال افزایش انقراض گونه ها، کاهش منابع و خطرات ناظر بر بیوسفر در نتیجه اشکال جدید آلودگی هستند.
بروز این نگرانی ها با طیف وسیعی از پیشرفت های معنوی و فرهنگی همزمان بوده که یک بعد قدرتمند اخلاقی، و تقریباً مذهبی به مسئله داده اند. ابعاد مسئله از انتقاد نسبت به غیر انسانی نمودن جامعه و شرکت های صنعتی بزرگ، همچنان که فریتز شوماخر در یکی از آثارش (1) عنوان نموده، تا جایگزین نمودن سختگیری های عصر پس گشت (2) و یک شکاکیت رایج نسبت به نظام ارزشی جامعه سرمایه داری به ویژه در میان جوانان متغیر بوده است. ابعاد علمی و معنوی بر ایجاد یک واکنش سیاسی تأثیر گذاشته اند که یک ایدئولوژی و عقیده افراطی را توسعه داده است که قادر است و باید به صورت خشن و سریع جلوی تخریب محیط زیست را بگیرد. این عقیده از تحولات سیاسی دهه 1960 به این طرف پدیدار شده است. احزاب سیاسی با تعهد به یک ایدئولوژی اکولوژیستی در دهه 1980 پدیدار شدند و به طور رسمی خود را سبز خواندند. در دهه 1990 فروپاشی کمونیسم و ورشکستگی آشکار نظری و عملی سوسیالیسم، بلافاصله بعد سیاسی جنبش اکولوژیستی را تقویت کرد. در صورت اصرار دوباره بر افراطی بودن، جای دیگری برای رفتن وجود نداشت. اهمیت تشکیل احزاب سیاسی سبز در این عقیده نهفته آنان قرار دارد که محافظت از دنیا هم ضروری و هم ممکن است. این امر اقدام سیاسی را می طلبید. حمایت ها از مسائل سبز مرتباً در طول چهار دهه رشد کرده است هر چند با شکوفائی و رکود اقتصاد، کم و زیاد شده است. معمولاً توجه به محیط زیست با رشد اقتصادی و اشتغال کامل افزایش و در مواقع بحران اقتصادی و به خطر افتادن شغل ها کاهش می یابد.
سبز متمایز
شاید در این موقعیت ذکر این نکته که اکولوژیسم با وجود نوپائی نسبی اش، در جنبه های مختلف متفاوت از دیگر ایدئولوژی ها است مفید باشد. در عمل، غالباً یک خلأ برجسته بین سیاست های احزابی که ادعای انتساب به یک ایدئولوژی خاص را دارند و اصول خود ایدئولوژی، وجود دارد. تفاوت ها از اقتضائات کارکردی به عنوان یک حزب سیاسی در یک زمینه قانونی، اجتماعی و فرهنگی معین، از قبیل نیاز صرف به کسب بیشترین آراء ممکن نشأت می گیرند. همچنان که بعداً ملاحظه خواهد شد آن به ویژه برای احزاب سبز بریتانیا و اروپای قاره ای به کار می رود. افزون بر این، سبزها خود، با اشاره به غیر ایدئولوژیک بودن نسبی خود، متمایلند مسائل را درهم و آشفته نمایند. برای نمونه، شعار حزب سبز آلمان عبارت است از: نه راست، نه چپ بلکه میانه. این ادعا از این جهت درست است که برخلاف دیگر ایدئولوژی ها، اکولوژیسم هم به جهان زنده و هم جهان بی جان یک منزلت اساسی می دهد تا اینکه آن را صرفاً به عنوان یک منبع برای بهره برداری انسان تلقی کند. در واقع، برخی متفکران در پی ایجاد نظام های کامل اخلاقی بوده اند که در آن ها انسان موقعیت مرکزی ندارد بلکه حیات دارای این موقعیت است. می توان بیشتر به این موضوع پرداخت. التزام سیاسی سبز، گرایش به تحمیل تعهدات خاص سبک زندگی گرایش دارد که از مصرف ظرف های بطری خالی تا بازگشت به گیاه خواری گسترده اند. بنابراین اکولوژیسم می تواند به یک آئین مذهبی شبیه باشد تا سیاسی. چیز جدیدی در آن وجود ندارد. همه جنبش های سیاسی دارای عناصر اعتقادی و عقاید شبه مذهبی نیرومندی هستند.اختلافات بین سبزهای تیره (3) ( یا عمیق ) که به افراطی ترین نظرگاه ها متمایلند و سبزهای روشن ( یا کم عمق ) که بسیار میانه رو، واقع بین و در رأس آن ها حاضر به فعالیت در چهارچوب نظام های موجود هستند احزاب سبز بریتانیا و آلمان را متضرر کرده اند.
سبزهای تیره معتقدند از آنجائی که همه گونه ها زنده و نه فقط انسان ها دارای ارزش اخلاقی ( و به بالقوه ارزش های اخلاقی ) هستند انسان ها باید کمترین مداخله ممکن را در طبیعت بکنند. اکثر سبزهای تیره به ترغیب عمل مستقیم بر علیه آلوده کننده ها و تخریب کنندگان محیط زیست و حمایت از برچیده شدن ارزش های صنعتی مصرف گرای جامعه مدرن خواهند پرداخت. سبزهای روشن بر این باورند که دگرگونی ها باید از درون نظام موجود و از طریق مقررات، تغییرات مالیاتی و رشد اقتصادی آهسته تر و حساس تر برآیند. در این تفاوت ها یک سوال اساسی نهفته است: محیط زیست برای چه کسی یا چه چیزی محافظت می شود؟ پاسخ مشخص این است برای انسان؛ ما نمی توانیم بدون در نظر گرفتن آسایش همه مسافران بشری، در سفینه فضائی زمین زندگی کنیم. با این حال، پاسخ سبزهای تیره این است: نه برای منافع انسان بلکه برای منافع همه موجودات. در صورت اتخاذ این موضع، انسان از موقعیتش در مرکزیت امور عزل و ساختارهای سنت اخلاقی متعاقب، تأسیس می گردند.
مسائل سبز
اکنون تعدادی از مطالبی را که از منظر اکولوژیستی اساسی اند بررسی می کنیم:- ماهیت انسان و طبیعت
- دیدگاه های سبز درباره سیاست
- اقتصاد سبز
ماهیت انسان و طبیعت
به مانند دیگر ایدئولوژی ها، اکولوژیسم ارائه گر یک دیدگاه از ماهیت انسان است. در این دیدگاه، ماهیت بشر به طور غیر معمولی و به صورت مستحکمی دربافت طبیعت قرار گرفته است. ایدئولوژی های دیگر، به طور برجسته لیبرالیسم، دنیای طبیعی را صرفاً عرصه فعالیت های انسان می داند و یا مارکسیسم آن را منبعی می داند که باید برای تحقق آرزوهای ( نامحدود ) انسان بهره برداری شوند. برای اکولوژیست ها، انسان صرفاً بخشی از نظم طبیعی بسیار وسیع تر است. این نظم به وسیله وابستگی متقابل مشخص شده است: آسایش یک گونه زنده، بسته به آسایش سایر گونه هاست و تحقق آسایش و رفاه گونه ها به نوبه خود به رفاه کل زیست کره خواهد انجامید.سفینه فضائی زمین
زندگی انسان ها چه به صورت فردی و چه به عنوان جوامع، در یک هماهنگی با بقیه هستی و بر طبق اصول نهفته در یک نظم طبیعی، الزامی است. بعضاً زمین را به یک سفینه فضائی تشبیه می کنند ( سفینه فضائی زمین ) ، که یک سفینه زیبا اما شکننده و ظریف است و مهم تر از همه اینکه تنها چیزی است که ما داریم. این واقعیت، به اضافه محدودیت های ذاتی منابع در نظام بسته این سفینه فضائی، بیانگر وجود محدودیت های قطعی برای فعالیت بشر به ویژه محدودیت ها برای مصارف مادی است. به علاوه، این سفینه فضائی و جهان طبیعی الگوهای سودمندی برای جوامع بشری هستند که بر مبنای همکاری متقابل، تنوع، برابری ارزش، توازن و ثبات خود تنظیم استوار شده اند. نه سفینه مزبور و نه جهان طبیعی بدون این ارزش ها زنده نخواهند ماند.منفرد در فضا، منفرد در میان سیستم های زیست، که به وسیله انرژی های غیر قابل ادراک تقویت می شود، و آن ها را از طریق تعدیلات بسیار ظریف، خودرای، غیر محتمل، غیر قابل پیش بینی اما نیروبخش، حیات بخش و در حد اعلی پرمایه، در اختیار ما قرار می دهد. آیا این یک خانه فوق العاده گران بها برای تمامی ما زمینیان نیست؟ (4)
کنترل جمعیت
اگر قرار است سفینه فضائی زمین پابرجا بماند باید یک کاهش در تعداد مسافرانی که از آن انتظار حمل آنها می رود وجود داشته باشد. اکولوژیست ها با تأثیر شدید از عقاید توماس مالتوس اقتصاددان و صاحب اثر رساله ای درباره اصل جمعیت (1798)، که ادعا نمود رشد جمعیت انسان به طور اجتناب ناپذیری بر منابع غذایی پیشی خواهد گرفت منجر به فاجعه خواهد شد، خواستار کنترل جمعیت و کاهش آن شدند. قرن بیستم با جمعیتی بیش از 6 میلیارد در پایان آن، رشد عظیم جمعیت را تجربه نمود. در میانه قرن بیست و یکم، جعیت جهان ممکن است بین 8 تا 10 میلیارد نفر تثبیت شود. سبزها نگران جمعیت زیاد کنونی و این هستند که سطوح کنونی رفاه مادی ( و آلودگی ) نمی تواند ثابت بماند. جمعیت زیاد دارای پیامدهای زیان باری برای تنوع زیستی، منابع غذایی، حفاظت محیط زیست، کیفیت حیات و توانایی اکوسیستم برای حفظ شرایط زندگی، به ویژه زندگی پیشرفته است. سیاست ها باید سیاست هایی برای ترغیب خانواده های کم جمعیت طراحی شوند تا از جمعیت دنیا کاسته شود و پس از مدتی طولانی شاید به یک میلیارد ( جمعیت برآورده شده دنیا در سال 1800 ) برسد.چنین تئوری هایی در تعارض با عقاید دینی و فرهنگی هستند. سبزها یک مبارزه دشوار در متقاعد کردن گروه های فقیر برای کاستن از میزان جمعیت خانواده پیش رو دارند از آنجائی که منطق جوامع آنان این است که کودکان سرمایه هایی برای کمک به کسب درآمد و مراقبت از والدین در سال خوردگی هستند. برخی سبزها سیاست یک فرزندی چین را تشویق کرده اند و حتی از عقیم سازی اجباری که تحت یک وضعیت اضطراری در دهه 1970 در هند اتفاق افتاد طرفداری کردند، آنان همچنین از اقدامات مستبدانه تر نیز حمایت نموده اند. یک عده دیگر از سبزها، در کنار سیاستمداران کشورهای در حال توسعه، خاطرنشان می کنند که یک غربی در مقایسه با ده ها فقیر، منابع بیشتری از کره زمین را مصرف و هدر می دهد. برخی ها سایه هایی از نژاد باوری را در نگرانی از رشد جمعیت در آفریقا و آسیا تشخیص می دهند.
دانش، شهود و طبیعت
عقاید سبز تا حدودی مبتنی بر تحلیل علمی از جهان طبیعی هستند، تحلیلی که از جانب مجامع علمی عموماً پذیرفته شده و بیشتر مشروعیت اکولوژیسم از آن ناشی می شود. با این وجود، هواداران سبز غالباً معتقدند که علم به وسیله ایجاد تکنولوژی هایی که از صنعتی کردن و مصرف گرایی ناشی شده اند به مشکلات کمک می کند. محیط زیست گرایان اعتقاد دارند که علم و تکنولوژی عوامل مهم در حل مشکلات محیط زیستی می باشند. بسیاری از اکولوژیست ها، با این وجود، علم را رد می کنند و معتقدند که تنها دگرگونی های مهم در مبانی عقیدتی و اخلاقی نوع بشر می تواند دنیا را ترمیم و انسان ها را وارد یک توازن جدید با طبیعت کند. درک شهودی اکولوژیست ها از جهان طبیعی، ناشی از تعدادی منابع از جمله ادیان شرقی می شود. یگانگی انسان و جهان طبیعی ( به ویژه در عقاید بودیسم ) ؛ عقاید مورد ادعا و سبک های اولیه و یک برداشت ( عمدتاً خیالی ) از جوامع پیش تمدنی و پیش از مسیحیت غربی، در استدلالات سبزها به خدمت گرفته شده اند. تعبیر شبه مذهبی از فرضیه گایا ( الهه زمین که با اورانوس ازدواج کرد ) و گفتار فرضی سر سیاتل آمریکائی در قرن نوزدهم، ارائه گر تصویری از این شاخه تفکر سبزی هستند.در فرضیه گایای جیمز لاولاک، که در کتاب های گایا: یک نگاه جدید از زندگی در زمین (1979) و اعصار گایا: یک بیوگرافی از زمین محل زندگی ما (1989) بیان شده است شاهد پیوستگی آشکار تئوری علمی با یک ادراک شبه مذهبی از بیوسفر ( زیست کره ) هستیم. به طور ساده، لاولاک اظهار کرده است که زمین به وسیله فعل و انفعالات نظام های زیستی بی شمار، برای موجودات زنده قابل سکونت نگه داشته شده است. زندگی، خود، به وسیله یک مکانیزم درونی و خود تنظیم که به طور اتوماتیک به تغییرات محیط زیستی توجه و تعدیلات مناسب را انجام داد، زندگی را ممکن ساخت. بنابراین هر چند دمای زمین در طول زمان تفاوت چشمگیری داشته است، اتمسفر از طریق تغییر عملکردها در میان موجودات بشری قابلیت تنفس را حفظ نموده است. این تشریح علمی بسیار عینی مورد پذیرش، در زیربنای ایدئولوژیکی سیاست سبز گنجانده شد و مستنبط از فرضیه گایا، مرکزیت کره زمین مورد قبول قرار گرفت. برخی ها فرضیه گایا را طوری تفسیر نمودند که متضمن این باشد که حیات بر روی زمین یک نوع ارگانیسم ( سازمان ) منفرد را تشکیل داده است که احتمالاً بهره مند از هوشیاری و اراده است. همچنین ادعا شده است که سیستم اقتصادی، سیاسی و اجتماعی کنونی، در حال ویران کردن فعل و انفعالاتی است که حیات را در کره زمین حفظ کرده است و این امر با عواقب بالقوه فاجعه آمیزی دارد.
هر چند، سخنرانی سر سیاتل ساختگی بوده است اما دیدگاه اکولوژیستی نسبت به دنیای مدرن را به طور مختصر بیان می کند که در آن، توحش نجیبانه روسو را پذیرفته است: در صورتی که ما مالک تازگی هوا و سر زندگی آب نیستیم چگونه شما می توانید آن ها را بخرید؟ ما بخشی از زمین هستیم و آن نیز بخشی از ماست. قله های پرصلابت، عصاره های چمنزار، حرارت بدن اسبان کوچک، و انسان همگی متعلق به یک خانواده واحد هستند. آب زلالی که در جویبارها جریان دارد فقط آب نیست، بلکه خون نیاکان ماست. اگر ما به شما زمین بفروشیم، شما باید به فرزندان خود بیاموزید که این مقدس است که هر تأمل معنوی در آب زلال رودخانه ها خاطره های زندگی مردم ما را به ما می گوید. زمزمه آب صدای نیاکان من است. (5)
چنین ادراکی البته در یک مغایرت مشخص با ایده جهان طبیعی و ارتباط انسان با آن طبق سنت یهودی مسیحی است که در سفر تکوین تورات مطرح شده است. در ادراک مزبور آفرینش خدا ذاتاً نیکوست اما آن به طور موکد تحت اقتدار بشر قرار دارد و به واقع، انسان بر بقیه هستی حاکم است:
خداوند به انسان فرمود، مفید باش و ازدیاد نسل کن، زمین را نو کن و آن را مقهور و خویش ساز: و بر ماهیان دریا و پرندگان هوا و برهر چیز موجودی که در زمین وجود دارد سیادت کن. (6)
در مغایرت با سیادت بشر، تفکر مسیحی مدرن نقش انسان را به عنوان سرپرست طبیعت باز تعریف نموده و او را دارای اختیاراتی می داند که با مسئولیت و تعهد به استفاده صحیح از آن، متعادل می شود. طبیعت آفرینش خداست و باید با آن به عنوان هنر خدا احترام گذاشت. منظر مسیحی با دیدگاه علمی به عالم که در قرن هفدهم ظهور کرد، و متعاقباً روشنگری قرن هیجدهم را پشتیبانی کرد مغایر است. در این نگرش تصور بر این بود که درک جهان به صورت عقلی ممکن است و می توان آن را به وسیله تجزیه به اجزاء تشکیل دهنده اش ( مثل موتور ) طوری دست کاری کرد که به نفع انسان کار کند. منظر اکولوژیستی تأکید می کند بر یک درک کل نگر تأکید می کند که درآن، کل صرفاً جمع اجزائش نیست بلکه در یک سیستم در حال توسعه، که انسان فقط جزئی از آن است بر آن ها برتری دارد. پس واضحاً یک کشمکش در داخل اکولوژیسم بین مبانی علمی و عرفانی آن وجود دارد که هرگز به کلی حل و فصل نشده است. منتقدان، تمایل سبزها به استخراج اصول اخلاقی دائمی از داخل مطالعات علمی را نادرست دانسته و نکوهیده اند. برای نمونه، هر چند گفته می شود انسان ها صرفاً بخشی از طبیعتند حتی مذهبی ترین طرفدار این موضع در ذهن خود چنین تصور می کند که انسان ها تا حدی هم خارج از سیستم مورد نظر هستند. انسان ها، به طور منحصر به فردی، یک مسئولیت اخلاقی برای اقدام در شیوه های خاصی دارند، اما سؤالی بروز می کند که چرا نباید انسان ها مثل هر حیوان دیگری از محیط زیست بهره برداری کنند؟ در صورتی که اعمال بشر گونه ها را از بین می برد وضعیت چگونه است؟ میلیون ها گونه زنده در سرتاسر تاریخ کره زمین منقرض شده اند که بدون انسان ها زندگی خوبی داشتند، چنانچه برای اعصار متمادی قبل از اینکه انسان ها حضور داشته باشند این طور بوده است. همچنین بدیهی است که یک التزام اخلاقی برای حفظ حیات بر روی کره زمین وجود دارد؛ انجام این کار ممکن است از روی احتیاط برای بقاء نوع بشر باشد، اما این چنین نیست.
دیدگاه های سبز در مورد سیاست
تطبیق دیدگاه های سیاسی سبز با طیف های متعارف چپ و راست آسان نیست، یا بدیهی نیست که ایدئولوژی سبز را بتوان در زیر سرفصل های ( عناوین ) کلی لیبرال ها، محافظه کاران و سوسیالیست ها رده بندی کرد. این ویژگی انحصاری مورد مباهات سبزهاست به رغم این در حقیقت، آن ها تطابق زیادی با آرمان لیبرال دموکراتیک غربی دارند. ( به نظر می رسد ادیان و قبیله های اولیه در این خصوص کمتر لایق مدل های مفید دانسته شوند. ) تمامی دیگر جنبش ها و ایدئولوژی های سیاسی در دیدگاه سبزها، گرایش دارند به این تصور که صنعتی کردن و جامعه مصرف گرا امور مطلوبی هستند. همه آن ها معتقدند در ایجاد شرایط برای رشد اقتصادی، به هر هزینه ای برای زمین و دیگر ساکنان آن سیاست باید مداخله زیادی بکند. ایدئولوژی های سنتی شدیداً انسان محور یا معتقد به اشرف موجودات بودن انسان ( مرکز ثقل موجودات بودن انسان ) در عقاید، سیاست ها و جبهه گیری های خود هستند که سیاست سبز در پی دگرگونی آن است. مع الوصف، این موضع به صورت واضح از تئوری های سبز درباره طبیعت ناشی نمی شود. در واقع، می توان ادعا کرد که تفکر محافظه کاری، با تأکید بر روابط بین نسل ها، نگرش محتاطانه به نصب سریع تکنولوژیکی، دیدگاه احتیاطی در مورد تغییرات، ارزشی که برای بخش کشاورزی قائل می شود و توازن طبیعی و حیرت در مقابل طبیعت، ارتباط نزدیکی با اکولوژیسم دارد. به طور نگران کننده ای ممکن است ادعا شود که تحقق کامل برنامه های سبزی صرفاً یک نظام سیاسی بسیار اقتدارگرا ممکن خواهد بود. تاکنون، سبزها صرفاً موفقیت نسبتاً کمی در متقاعد سازی توده ها برای اینکه آنها باید به صورت داوطلبانه از استانداردهای زندگی خود بکاهند داشته اند. در کنار این، طرح ها برای کاهش میزان جمعیت باعث اقداماتی مثل عقیم سازی ( نازانمودن ) اجباری در هند، سیاست یک فرزندی در چین و حتی اصلاح نژاد و پاک سازی قومی شده و اختلال آفریده است.اصلاح نژادی
دانش اصلاح نژاد گزینشی به وسیله ترغیب به تولید مثل انسان های اصیل و جلوگیری از ایجاد غیر اصیل ها. اصلاح نژاد به صورت گسترده مورد حمایت اعضاء همه عقاید سیاسی اعم از چپ و راست، پیش از جنگ جهانی دوم و اصلاح نژاد نازی ها بود که دستورات اخلاقی آن اعتبار خود را ازدست داده اند.جهاتی وجود دارند که در آنها دموکراسی به عنوان یک آرمان می تواند از اصول مبنایی سبز ناشی شود. همه موجودات را می توان به عنوان سهامداران در سلامتی کره زمین تلقی نمود. برای بسیاری از سبزها، این نگرش آثار مهمی در رفتار با حیوانات دارد. سبزها همچنین، از یک مفهوم بسیار فراگیر از دموکراسی که شامل نسل های هنوز به دنیا نیامده و دارای سهم در رفاه کره زمین می شوند پشتیبانی می کنند. افزون بر این، به نظر می آید طبیعت خود، ارزش تطبیق با تنوع را نشان می دهد و الگویی برای رواداری و یک جامعه کثرت باور عرضه می کند.
منتقدان خاطرنشان کرده اند که طبیعت یک راهنمای پیچیده برای دوباره سازی جامعه بشری است. طبیعت حاوی الگوهای بسیاری است، بعضی از آنها بسیار به قالب های فراگیر شباهت دارند، دیگران به یک نزاع همگانی هابزی می مانند. برای نمونه، فلسفه انتخاب اصلح در طبیعت کشف چارلز داروین و یک نیروی محرک اصلی تکامل زیستی است. با این وجود، داروینیسم اجتماعی که تلاشی برای استفاده از ایده های تکاملی برای جامعه بشری بود، یک پشتیبان مهم برای نژادپرستی، فاشیسم، اصلاح نژادی و از بین بردن گروهی مشابه توصیف شده به عنوان مادون انسان بود، به سختی یک الگو از توازن طبیعی باشد.
اکولوژیسم به عنوان یک ایدئولوژی جدید، همچنان درباره این که چگونه این جامعه مصرف را به یک جامعه سبز انتقال داد مبهم است. از این لحاظ، شبیه مارکسیسم قرن نوزدهم و لیبرالیسم اواخر قرن هیجدهم در ارائه یک تحلیل انتقادی قوی از جامعه اما یک تئوری ضعیف از انتقال به جامعه دیگر است. در صورتی که سبزها قصد پیشرفت در اصول سیاست انتخاباتی را داشته باشند سیاستمداران سبز باید به این حوضه بپردازند.
اقتصاد سبز
نقطه شروع اقتصاد سبز یک انتقاد از سیستم کاملاً متقاعد کننده صنعتی کردن است که نوعی ایدئولوژی برتر و با اهمیت تر از این که آیا جامعه بر اساس سرمایه داری بازار آزاد یا اصول سوسیالیستی دولت سازماندهی شده است تشکیل می دهد.صنعتی کردن
صنعتی کردن برای چیزی بیش از نظام کارخانه ای، سرمایه داری، و حتی آنچه اقتصاد سنتی تلقی می شود به کار می رود. یان آدامز اجمالاً به فهرست بندی مشخصه های اصلی آن پرداخته است:- طرفداری از رشد اقتصادی و شکوفائی صنعتی و نوآوری های مستمر فنی
- اعتقاد به اهمیت برتر تحقق نیازهای مادی مردم
- نظارت بوروکراتیک، در مقیاس وسیع متمرکز ( شده )
- استفاده صرف از عقلانیت علمی در آن مسائل
- رجحان مردسالاری و یک تأکید بر ارزش های رقابت، پرخاش و قدرت مردها
- یک دیدگاه قائل به مرکزیت انسان که معتقد است زمین و هر آنچه بر روی آن وجود دارد صرفاً باید برای اهداف انسانی مورد بهره برداری قرار بگیرند
- یک ساختار اجتماعی سلسله مراتبی با که قدرت و ثروت در رأس آن قرار می گیرند
- اولویت ملاحظات اقتصادی در جامعه و اهمیت کمتر اخلاق، ارزش های اجتماعی و هنری در مقابل آن (7)
از منظر سبز، یک جامعه ساخت یافته حول نظام ارزشی فوق، به کلی زیان بار است. این جامعه نه تنها عقاید انسان را به انحطاط خواهد کشید منابع منحصر به فرد و برگشت ناپذیر مادی و بیولوژیکی را هدر و محیط زیست را تا سرحد ویرانی خواهد برد. چنین سیستمی به هیچ وجه نیازهای حقیقی انسان را تأمین نمی کند. فقر مادی و معنوی در همه جا و حتی در دنیایی که توسعه یافته خوانده می شود آشکار است. با وجود تثبیت مستحکم این نظام، مبنای آن بر چندین استدلال غلط قابل اثبات استوار است. اولی این است که برخلاف همه شواهد، نظام مزبور معتقد به نامحدود بودن منابع زمین است و تصور می کند زمین ظرفیت جذب فضولات فراوان مصرف گرایی را دارد. افزون بر این، برخلاف همه شواهد، شیوه کلی محاسبه سطح رفاه، به ویژه در چهارچوب تولید ناخالص ملی (GNP) کاملاً نابرابر و گمراه کننده است، زیرا مواردی را از محاسبه کنار می گذارد. برای مثال، در محاسبه تولید ناخالص ملی، هزینه های جانبی از قبیل هزینه های آلودگی جوی برای جامعه، آلودگی های صوتی ( اختلال، تصادفات، فشارهای روانی ) و نظایر آن ها که به وسیله افزایش مداوم حمل و نقل های موتوری ایجاد می شوند محاسبه نمی شوند. همچنین آن به محاسبه توزیع ثروت تولید شده نمی پردازد. حتی بسیار حائز اهمیت تر اینکه، امکان عملی آینده پیشرفت های اقتصادی را که ادعای برآورد نشان را دارد نادیده گرفته می شود. تمامی قسمتهای اقتصاد واقعی، از قبیل کالاها و خدمات تهیه شده به وسیله خانوارهای شخصی و نظام های اجتماعی ( که دارای اهمیت حیاتی در یک جامعه، به ویژه در جهان سوم هستند ) غیر مهم فرض و کنار گذاشته می شوند زیرا آن ها با معیارهای پولی قابل محاسبه نیستند.
غیر مادی بودن سبز
نظام اقتصادی مدرن رفاه مادی زیادی ایجاد کرده است اما اقدامات کمی برای افزایش میزان خوشبختی بشر در طول چندین دهه اخیر انجام داده است. آسایش مادی فی نفسه نمی تواند ارتقاء مهمی در کیفیت زندگی به وجود آورد. نخست نیازهای اساسی مادی باید تأمین شوند ( چنانکه در غرب برطرف شده اند ) . محیط زیست گرایی به همراه عدالت و برابری، مسئله ای است که در آنچه سبزها جوامع پسا ماتریالیستی می خوانند اهمیت بیشتری پیدا می کند زیرا کیفیت زندگی در آن جوامع نسبت به کمیت کالاهای مادی به طور فزاینده ای معنادارتر می شود. مشکل این است که اکثر مردم دنیا فقیر هستند. آن ها به جای آسایش، برای به دست آوردن ضروریات زندگی می جنگند. توسعه اقتصادی بیش از پیش، تماس آنان با دنیای طبیعی را از بین برده است اما بنیان های جدید هماهنگی اجتماعی را تأسیس نکرده است. سبزها بر این باورند که حل این مشکلات از طریق توزیع مناسب تر ثروت موجود و نه تولید بیشتر، ممکن است.افراد بسیاری در کشورهای در حال توسعه این دیدگاه را ذاتاً یک زیاده روی غربی و حتی یک شکل جدید از امپریالیسم غربی ( امپریالیسم اکولوژیکی ) ، با هدف حفظ سلطه غرب می دانند. تعداد فزاینده ای از اکولوژیست ها برآنند که در صورت ضروری بودن اعاده توازن طبیعی بین انسان ها و طبیعت، باید روابط نزدیکی میان برنامه های محیط زیستی و برنامه های توسعه ای وجود داشته باشند.
رشد
در رأس همه، نظام صنعتی مبتنی بر اصل رشد هست. سبزها اظهار می کنند که این رشد را می توان و باید متوقف نمود و یا به شدت کاهش و به کمترین حال رساند. این امر دربردارنده طیفی از اقدامات افراطی که باز تعریف مفهوم کار در میان آن ها قرار دارد خواهد بود. عبارت کار نباید دیگر محدود به اشتغال همراه با دستمزد شود بلکه باید شامل تقریباً هرگونه فعالیت دارای برآمدی سودمند بر طبق معیارهای سبز شود. کاشتن سبزیجات برای خود، کمک نمودن به همسایه های سالخورده، نواختن پیانو یا آموزش دادن به فرزند توسط والدین در خانه، همگی می توانند شامل آن شوند. یکی از نتایج عملی این فرض، نظریه یک درآمد پایه ای تضمین شده است که بر اساس آن همه شهروندان چه به معنای رایج امروز کار کرده باشند و چه نکرده باشند حداقل میزانی را به عنوان حق درآمد حداقلی دریافت خواهد نمود. به زعم سبزها، فعالیت اقتصادی باید نیازها و نه مطامع را برآورده کنند. افزون بر این، فعالیت های مزبور باید به نحوی سازمان دهی شوند که نیازهای اجتماعی و عاطفی تولیدکنندگان و مصرف کنندگان را تأمین کنند. برای نیل به این اهداف، سبزها به شرکت هایی با مقیاس کوچک و تعاونی ها گرایش دارند.تداوم پذیری
اعمال ضوابط سبز برای اقتصاد همچنین بر کاستن از مصرف انرژی و منابع برگشت ناپذیر با هدف ایجاد نظامی تداوم پذیر متمرکز خواهد بود سبزها رغبت خود را به منابع انرژی ای از قبیل خورشیدی، بادی، قدرت زمینی نشان می دهند تا سوخت های فسیلی برگشت ناپذیر از قبیل زغال سنگ یا نفت، یا انرژی بالقوه بسیار خطرناک پرهزینه هسته ای. همچنین سبزها، به عنوان بخشی از این سیستم قابل تداوم، گرایش به تمایل به کاستن از تجارت ( در مقابل منافع فقیران ) و ترغیب محلی کردن تولید دارند تا ( تا از هزینه های سنگین حمل و نقل کاسته شود. ارزش های اجتماعی و سیاسی جدید حول محور کاستن از تولید و هدر رفت و یک توزیع عادلانه تر ثروت در داخل و بین جوامع حاصل خواهند شد. تداوم پذیری با وجود جذابیت، در هیچ جایی به وضوح تعریف نشده است. آیا آن به معنای رشد نسبتاً کم و به شدت هدایت شده است؟ به معنای عدم رشد یا یک کاهش در رشد است؟ در واقع، اقتصاد سبز تعدادی از مشکلات جدی را مطرح می کند که به صورت مفصل تر در قسمت انتقاد از مشکلات اکولوژیستی بررسی می شوند )انتقاد از مواضع اکولوژیستی
در نگاه نخست، اکولوژیسم یک ترکیبی از دلیل مسلم علمی، پاک و خلوص اخلاقی، بینش معنوی و حساسیت درک انسانی است. یک توسل فوری به ویژه به جوانان دارد. به علاوه، یک وضعیت سیاسی سبز متضمن تعهدی تقریباً اخلاقی به یک سبک زندگی هم آهنگ با اصول آن است. افزون بر این هر چند احزاب سیاسی سبز، با یک برنامه کاری معترفاً مبتنی بر این اصول، به نظر می رسد موارد مطابقتی را با هر گونه جنبش ایدئولوژیکی دیگر داشته باشند، تفکر سبز به داخل همه احزاب و جنبش های اصلی نفوذ کرده است. با وجود این، ایراداتی برای آن وجود دارند که شامل حوزه های متعددی می شوند و عبارتند از:- عدم انسجام فکری
- ناموجه بودن علمی
- دشواری های عملی
عدم انسجام فکری
منتقدان به سرعت برخی از برخی ضعف های بنیانی را مطرح نموده اند. یک مشکل این ادعای سبزهاست که به دلیل اینکه طبیعت ویژگی های خاصی از روابط متقابل بین موجودات را نشان می دهد که بیکرانی بیوسفر را حفظ می کند انسان ها باید در هماهنگی با این حقیقت عمل کنند. از جهتی واضح است که سبزها به تفسیر تئوری گایا ( الهه زمین که با اورانوس ازدواج کرده است ) لاولاک علاقمند هستند. با این وجود، فلاسفه به سختی مفهومی را که یک فرد می تواند چنین ارتباط اخلاقی را ایجاد کند، یک جهش از آنچه ( هست ) به آنچه ( باید باشد ) ، رد می کنند. سبزها همیشه درباره چگونگی درک موقعیت انسان در مقابل بقیه هستی ثبات قدم ندارند. بعضاً اشاره می شود که بشر صرفاً یک بخش از طبیعت است، بدون هیچ ادعایی برای برتری یا رفتاری خاص، که در آن صورت، تعهدات بشریت بیشتر از تعهدات یک حیوان تنبل و بی خاصیت نیست. با این وجود، گهگاه، آنها نسبتاً با حالتی شرمنده می پذیرند که انسان ها آگاهی منحصر به فرد و مسئولیت اخلاقی دارند، انسان در طبیعت است اما همه آن نیست. این سردرگمی با سوال دیگری مرتبط می شود. آیا سبزها زیست محورند یا قائل به مرکزیت انسان در طبیعت هستند؟ به عبارت دیگر، آیا طبیعت باید به خاطر خود و ارزش های خودش حفظ شود، یا صرفاً به این دلیل که آن برای بشریت و ارزش های انسانی مناسب است حفظ آن ضروری است؟ برای مثال، اغلب گفته می شود که تنوع عظیم گونه ها در جنگل های انبوه مناطق گرم و پرباران باید به دلیل ارزش های احتمالی درمانی ( دارویی ) آنها حفظ و پرورده شود، یا اینکه حیات وحش باید برای دلایل زیباشناختی حفظ شود. سبزهای عمیق یا تیره غالباً چنین ارزش های انسان محوری را رد خواهند نمود. برای آنها، طبیعت ارزش های خود را مستقل از مسائل انسانی داراست. مسائل بسیار متنازع فیه دیگری در امتداد محدوده های جهان بینی سبز وجود دارند. بسیاری از سبزها به اصل حقوق حیوانات که فی نفسه محل اختلاف است عقیده دارند زیرا چنین مواضع اخلاقی به نظر می آید در سازگاری با چشم اندازه وسیع تر سبز قرار داشته باشند که ممکن است پیشنهاد کند پشه ها و ویروس های آنفلونزا حق حیاتی به اندازه انسان دارند. اما تفسیر مطلق از حقوق حیوانات می تواند از نظر انتخاباتی به ضرر باشد؛ و حتی در صورتی که گونه های حیوانی در یک تنازع و رقابت وحشیانه برای منابع قرار داشته باشند، اعطاء حقوق شهروندی کامل به بیماری ها و جانوران موذی در حکم خودکشی گروهی انسان ها خواهد بود. برخی گروههای در حاشیه قرار گرفته، دقیقاً از آن حمایت می کنند. منتقدان در نشان دادن یک عامل غیر عادی و حتی کاملاً عجیب و غریب موجود در برخی سازمان های سبز که، با وجود همه ادعاهای آنان در مورد پیروی از اصول علمی، به طب جایگزین، عرفان بت پرستی و نامعقولیت کلی راه داده اند شتاب داشته اند. این امر ما را به یک اختلاف اساسی در داخل تئوری سبز می رساند که مربوط به نگرش آن درباره منطق و عقلانیت می شود. با وجود ادعای سبزها برای حمایت از یک ایدئولوژی دانش محور بی نظیر، آن ها یک سوء ظن عمیق و پایدار نسبت به سنت علمی و تعابیر عقلی و ماشینی ( مکانیکی ) آن از عالم به عنوان جهانی که می تواند تحلیل و فهمیده شود تا اینکه به طور شهودی درک شود را داشته اند.منتقدان سرسخت ادعا می کنند که وهم بر کل نظریه سبزی حاکم است، و نیرومندترین این اوهام هبوط انسان است. این خیال، خود را در پوشش های متعدد ارائه می کند. بعضاً مطرح می شود که انسان ماقبل تاریخ در سازگاری سعادتمند با طبیعت زیسته است و اینکه همه این خوشی ها با کشف کشاورزی به کنار رفته اند. گهگاهی از بین رفتن خوشبختی، به ظهور دانش جدید در طول قرن هفدهم؛ و بعضاً عصر روشنگری می رسد. اما عموماً، انقلاب صنعتی اواخر قرن هیجدهم و پس از آن، مقصر نگاشته می شوند.
ناموجه بودن علمی
نویسندگان سبز در دهه های 1960 و 1970 دلایل علمی زیادی تهیه کردند که محکوم به فنا بودن قریب الوقوع را پیش بینی می کردند. پیش بینی ها شده بودند و براساس پشتیبانی های آماری کاملاً مفصل، مواد خام و منابع سوخت در حال اتمام بودند این امر به افزایش قیمت ها، رکود اقتصادی و در نهایت به فروپاشی کل نظام اقتصادی می انجامید. به همین نحو، رشد جمعیت بر تولید غذا پیشی می گرفت، که منجر به قحطی فجیع می گردید. آلودگی، جو را غیر قابل تنفس می کرد. پیش بینی شده بود همه این فجایع در سال 2000 اتفاق بیفتند. اما این گونه نشد. در نتیجه، منتقدان تئوری سبز را به عنوان یک برداشت جدید از بلاهای پایان جهان ( آخرالزمان ) که در زمان های گوناگونی طی هزاره پیش در غرب فراگیر شده بودند را کنار گذاشتند. مسلم است که از یک جهت، تمام چیزها به پایان خواهند رسید، اما این مبنایی برای یک فلسفه و انواع فلزها از زمان پیش بینی ها مبنی بر اتمام منابع که از دهه 1970 شروع شدند نمودار شده اند پیش بینی مزبور سیاست های خاورمیانه ای و مربوط به نفت را تحت تأثیر قرار داده بود. قیمت بالا به ذخیره سوخت و جستجوی لایه های نفتی ایمن تر در آلاسکا و دریای شمال را ترغیب نمود. فن آوری، نیاز به مس را در ارتباطات و فرآورده های الکتریکی کاسته است. بسیاری از کالاهای تولید شده به مواد خام کمتری نسبت به قبل در ساخت خود احتیاج دارند.تولیدات غذایی به پیشی جستن خود رشد جمعیت ادامه داده و باعث کاستن از شدت گرسنگی در میان فقیران جهان شده است. پیش بینی های مالتوس به نظر می رسد عاجز شده اند ( با اینکه، شاید برای هر زمانی ثابت شود اشتباه نبوده اند ) ، با توجه به اینکه دانش و تکنولوژی به طور چشمگیری بازده اغلب محصولات کشاورزی را ارتقاء داده اند پیش بینی های مالتوس بی پایه به نظر می آیند ( هر چند شاید برای هر زمانی اشتباه نباشند ) . جنگل زدایی و تقلیل تنوع زیست کره، نگران کننده هستند اما فاجعه ای را که اکثر سبزها ادعا می کنند را تشکیل نمی دهند. سبزها در بزرگ نمایی مقیاس های بحران با بکار بردن روش شناسی ( متدولوژی ) علمی نامرتب، دست کاری آمارها و ایجاد استفاده متقلبانه از بسیاری از گزارشات علمی برای ایجاد یک احساس غلط از فاجعه محیط زیستی سابقه دارند. در واقع، با وجود ادعاهای اخلاقی سبزها، آن ها نیز پیکره دیگری از گروه های فشار منفعت طلب هستند که به دنبال تعامل ویژه ای از جانب حکومت هستند. البته مشکلاتی وجود دارند اما این مشکلات با تصمیمات عاقلانه حکومت قابل مدیریت هستند. سیستم بازار آزاد می تواند به کاهش مصرف بیهوده منابع برگشت ناپذیر کمک کند، همچنان که در مورد نفت مطرح است، و با کاستن از تکنولوژی ها آلودگی را کم کند. منابع انرژی جایگزین، در زمان مقتضی و بسته به هزینه های آن ها توسعه خواهند یافت.
جزیره ایستر
یک جزیره مستقر در اقیانوس آرام که هنگام کشف توسط اروپائیان در قرن هیجدهم به نظر می آمد به یک سطح عالی از تمدن رسیده باشد اما این تمدن بلافاصله فروپاشید. مطالعات اخیر نشان می دهند که این امر در نتیجه حفاظت ناکارآمد از منابع طبیعت بوده است.شیفتگی سبزها به کره زمین می تواند کوته فکرانه باشد؛ منابع انرژی و مواد خام نامحدودی در لایه بیرونی جو وجود دارند که سرانجام انسان ها به آنها دست خواهند یافت. فائق آمدن بر فلاکت ها به وسیله زیرکی و نبوغ، تجربه تاریخی بشر است. داستان های نگران کننده همواره فراوان بوده اند. قبلاً این نگرانی وجود داشت که کمیابی درخت های بلوط برای خانه سازی منجر به بی پناهی بریتانیا در دریا می شود. به همین نحو، تصور می شد کمبود ذغال چوب به پایان صنعت آهن در قرن هیجدهم منجر شود. منتقدان اشاره می کنند که نگرانی زیاد سبزها ناشی از واکنشی تصور نمودن عالم است. برای سبزها گذشته بهتر از حال یا هر گونه آینده ممکنی است. سبزها فاقد یک درک جدی از تاریخ انسان و پیشرفت های اجتماعی، تکنولوژیکی و علمی جوامعی سالم تر، مرفه تر، و در جهانی، موافق تر با طبیعت هستند. به باور منتقدان، فقر جهان سوم و مرگ زودرس منتقدان، خیلی سبز نیستند. انسان های اولیه چنان خرد برتری را نداشته و صرفاً امید به یک زندگی کوتاه تر را دارند. جوامع پیش صنعتی همچنین با مدیریت محیط زیستی ناکارآمد، تنوع زیستی را کاهش می دهند. ( جزیره ایستر نمونه خوبی برای این است که باید از خرد ابتدائی اجتناب شود ) .
همچنان که مخالفان سبزها ادعا می کنند، دلیل عمده تخریب محیط زیست از لا علاجی مردم فقیر در محافظت از زندگی خود و خانواده هایشان ناشی می شود. تفکر سبزی غرب عمدتاً افراطی عامیانه و در نتیجه بهره کم علمی و رفاهی است.
دشواری های عملی
یک دیدگاه عمومی درباره برداشت های سبز از جامعه این است که آن غیر عملی و آرمانی است. روی هم رفته، لغو سرمایه داری و جایگزینی آن با یک نظام بهتر، خوب است اما تفاصیل بیشتری برای این جایگزینی مورد نیاز هست. در اکثر اوقات، طرفداران سبز، نوعاً غربی، سفیدپوست، طبقه متوسط و با هیچ گونه تجربه مستقیم از صنعت یا تجارت، آموزش، و نظایر آنها تلقی و مورد انتقاد قرار گرفته اند. آن ها را می توان افرادی رویا باف توصیف نمود که درک نمی کنند وجود یک جامعه سبز، تجملی است که فقرا، به ویژه در جهان سوم، به سادگی نمی توانند از عهده استطاعت آن برآیند. چنین انتقادی کاملاً منصفانه نیست. سبزها می توانند با استدلال هایی ادعا کنند که ایدئولوژی آنان نسبتاً جدید و متفاوت است و مراحل شکل گیری خود را سپری می کند. یک مشکل بزرگ که مایه انتقاد نیز می شود این است که سبزها راهکاری برای عملی نمودن جامعه مطلوب خود ندارند. بعضی اوقات این طور می نماید که توسل صرف به دلیل و سند به خودی خود جامعه را دگرگون خواهد ساخت. بعضاً اتخاذ سبک زندگی سبزها، که از گیاه خواری و دوچرخه سواری تا زندگی اشتراکی متغیر است، به عنوان راهکاری به جلو معرفی شده است. به نظر می رسد آگاهی اندکی از این وجود دارد که ساختارهای بی اندازه قدرتمند، گروه های منافع و نظام های ارزشی، نظم کنونی را ایجاد کرده اند و در مقابل هرگونه تلاشی برای تغییر آن به شدت مقاومت خواهند کرد. افزون بر این، هر گونه تغییری ممکن است در کوتاه مدت و احتمالاً بلند مدت، برای تعداد کثیری از مردم بسیار ناخوشایند باشد. تئوری انقلابی سبزها نسبتاً ناقص است و برخلاف مارکسیست ها، گروه اجتماعی خاصی که به عنوان اسباب تغییر اجتماعی نمی دانند. این فرضیه سبزها که تغییرات همگان و یا همه موجودات را ذینفع خواهند نمود آنها را در معرض اتهاماتی چون خام دستی و زیستن در دنیایی خیالی و ناکارآمدی اسباب های تغییرشان قرار می دهد به ویژه چپ های سیاسی واقع بین ( دارای عقاید خشن و بدون احساسات ) آن ها را جریانی می دانند که موجب انحراف افکار از منازعات طبقاتی می شوند. احزاب سیاسی سبز، به ویژه در غرب ( و اکولوژیسم که مشخصاً یک ایدئولوژی غربی است ) در چهارچوب نظام سیاسی لیبرال دموکراتیک عمل می کنند، اما تا کنون زیاد موفق نبوده اند. به واقع، سبزهای عمیق اعتقاد دارند که مشارکت در فرآیندهای دموکراتیک شکلی از همکاری با نظام و نه تنها چاره بخش که قسمتی از مشکل است. ضمناً احزاب سیاسی موجود، تحلیل های سبزی مختصری را به منظور تبلیغات و نشان دادن گرایشان سبزی خود، در برخی از سیاست هایشان به کار می برند و از این طریق، مطالبات بسیار افراطی جنبش سبز خنثی می شوند. رأی دهندگان نیز میزانی از محیط زیست گرایی را علیه جنبش حقیقی سبز می پذیرند.به هر روی، برنامه های جریان سبز عمیق زیاد مؤثر نبوده اند. اجتماعات و رسانه های این گروه محبوبیت هایی دارند اما به طور قابل ملاحظه ای نظم کنونی را به چالش نمی کشند. برخی از سبزهای تیره ( عمیق ) درصدد جبران این کاستی به وسیله برقراری نوعی ائتلاف با کسانی داشته اند که تأثیر زیان باری از نظم کنونی دیده اند. این افراد شامل بیکاران، افراد به حاشیه رانده شده، کشاورزان زمین های ناهموار، و نظایر آنها می شود اما این کار نیز موفقیت کمی داشته است. مشخص نیست که آیا چنین گروههایی به خصوص از نظر سیاسی از عقاید ( نظریات ) سبز آگاهی دارند و آنها را پذیرفته اند یا خیر. در حقیقت، به نظر می رسد اغلب این گروه ها مشتاق گرفتن موقعیتی ثابت در نظم کنونی جهان هستند تا اینکه نظم متفاوت و شاید بهتری را جایگزین آن سازند.
سبز شدن عرصه سیاست
بسیاری از کشورهای اروپائی احزاب سیاسی سبز دارند. بعضی ها، به طور برجسته در آلمان که سیاستمداران حزب سبز در آنجا در حکومت های ائتلافی خدمت کرده اند، موفقیت های نسبتاً کمی را کسب کرده اند. در بریتانیا، حزب سبز که در سال 1985 از درون حزب اکولوژی که سابقه تشکیل آن به ده سال پیش تر باز می گردد برآمد موفقیت بسیار کمتری داشته است. بررسی آراء، نمایندگان برگزیده شده و سطوح حمایت ها در نظرسنجی ها حاکی از این است. آراء حزب مزبور در انتخابات پارلمان اروپا در سال 1989 به حداکثر خود رسید اما در انتخابات متعاقب پارلمان بریتانیا به سرعت کاهش یافت. با این وجود سبزها تعدادی کرسی شورا در حکومت محلی و گاه و بیگاه کرسی هایی را در پارلمان اروپا کسب کرده اند ( عمدتاً به دلیل مشارکت بسیار پایین ) . ممکن است به نظر بیاید این امر نشان دهنده حاشیه ای بودن اکولوژیسم است اما چنین استنباطی اشتباه خواهد بود. تأثیر اکولوژیسم یا حداقل محیط زیست گرایی، به بیرون از حزب سبز انتشار یافته و یک ویژگی مهم در جریان غالب سیاست معاصر شده است. همه احزاب و جنبش های سیاسی، علاقه مند به سبز نشان دادن خود هستند.محیط زیست گرایی محافظه کارانه
یک اصل مهم در محافظه کاری، تغییر محتاطانه و تدریجی در جامعه است. محافظه کاران بر اهمیت ارتباطات نسلی بین آنهایی که قبلاً زیسته اند، کسانی که هم اکنون زندگی می کنند و کسانی که هنوز به دنیا نیامده اند تأکید می کنند. محافظه کاری اغلب با مخالفان صنعتی کردن و شهری کردن و موافقان شکار پیوند دارد، حومه شهر و شکار کردن عناصر حیاتی در حفظ محیط زیست هستند. محیط زیست گرایی اکثراً یک دغدغه حومه شهری و شهرهای کوچک و تاریخی است. مراقبت از محیط زیست شهری به تمرکز بر حفظ ساختمان های قدیمی و نمای شهر گرایش دارد. به نوعی، شهر (bath) شایسته حفاظت بیشتری از منچستر به نظر می آید، در حالی که هر دو شهرهای رومی هستند و اهمیت تاریخی قابل توجهی دارند.محیط زیست گرایی سوسیالیستی
سوسیالیست ها ادعا می کنند که سرمایه داری هم انسان ها و هم طبیعت را استثمار می کند. اهداف محیط زیستی صرفاً زمانی محقق خواهند شد که به سوی یک جامعه پسا سرمایه داری حرکت کرد. اغلب مارکسیست ها به محیط زیست گرایی به عنوان انحراف مسیری از منازعات طبقاتی می نگرند، در حالی که برخی از سوسیالیست ها آن را حتی مهم تر از درگیری های طبقاتی می بینند. سوسیالیست های محیط زیست گرا گمان می کنند که منازعات طبقاتی به صورت غیر قابل توجیهی نیاز به اصلاح جامعه در امتداد خطوط محیط زیستی را به تعویق می اندازد. در حال حاضر، برنامه ریزی، مالیات، مقررات و سایر اصلاحات برای ترغیب یک سبک زندگی سبز، شامل بازیافت، استفاده بیشتر از حمل و نقل عمومی و بهره وری انرژی مورد نیازند.محیط زیست گرایی لیبرال
لیبرال ها ادعا می کنند که بازار می تواند بسیاری از مشکلات محیط زیستی را حل نماید. مسئله مهم این است که کالاهای عمومی، از قبیل هوای تازه، ماهی و آب، محیط زیست باصفا و گونه های حیوانی وحشی، رایگان هستند. مردم به مصرف یک منبع رایگان قبل از آنکه تمام شود اشتیاق دارند. در صورتی که بر هر چیزی در جهان طبیعی قیمت گذاشته شود بازار از بقاء آن کالاهای با ارزش از قبیل حیوانات، گیاهان، هوا و آب بقاء مراقبت خواهد کرد. ناکامی بازار در حمایت مناسب از محیط زیست از مداخله مقررات دولتی، که بازارها را از شکل طبیعی می اندازد، و نبود ارزش مقرر شده برای محیط زیست به وسیله مردم و تجارت ناشی می شود. مورد اخیر با آلوده نمودن طبیعت و آثار جانبی زیان آور فعالیت هایش ( که برون بودگی خوانده می شود ) و محول نمودن پاک سازی آن به جامعه برای پایین نگهداشت هزینه های خود، طبیعت را استثمار می کند. یک بازار واقعی را تصور کنید که در آن، افراد هزینه های کامل فعالیت های خود را به دوش می کشند، و یک شیوه بهتر برای حفاظت از محیط زیست ایجاد می شود.محیط زیست گرایی فمینیستی
این اصطلاح برای عقیده ای به کار می رود که ارتباطی بین ستم مردها به زنان و ظلم مردان به کره زمین مادر در نتیجه قدرتشان و قدرت ایدئولوژی های مردانه که برتری بشر بر جهان طبیعی را ادعا می کنند برقرار می کنند. زنان به خاطر نقش مهمشان به عنوان مادر و مراقب، یک نقش ویژه در سیاست سبز دارند.محیط زیست گرایی فاشیستی
دغدغه های محیط زیستی، عوامل مهمی در جنبش های فاشیستی بوده اند. زمین، جنگل ها و کوه ها اهمیت ویژه ای برای روح یک ملت یا نژاد دارند. هم فاشیسم ایتالیائی و هم نازیسم آلمانی به ارزش های روستایی و رعیتی به عنوان ستون فقرات جنبش هایشان استناد کرده اند، حتی اگر نظامی گری آن ها گسترش صنعتی کردن برای تأمین ملزومات جنگی را ایجاب می کرد. در سال های اخیر، جبهه ملی فرانسه و حزب ملی بریتانیا نیز درصدد تأکید بر تفکر غالب سبزی خود به عنوان شیوه ای دیگر برای کسب حمایت رأی دهندگانی که از کوتاهی های احزاب عمده در برخورد با مسائل ضروری سبز ناامید شده اند بوده اند.محیط زیست گرایی آنارشیستی
طبیعت با طرز کار و شیوه های خود، درجه ای از خودفرمانی، هماهنگی، توازن و تنوعی – ( بی نظمی ای ) – را به نمایش می گذارد. این امر برای آنارشیست ها که اعتقاد دارند مشکلات جهان عمدتاً از ساختارهای رسمی حکومت ها نشأت می گیرند جذاب خواهد بود. جوامع کوچک و خودکفا اهداف این عنصر در جنبش محیط زیستی هستند. سایر جنبش های اجتماعی و سیاسی، هماهنگی زیادی با نگرش های سبز از قبیل حقوق حیوانات، اعتقاد به گیاه خواری، محافظت از طبیعت و حتی موسیقی فولکلور و ترمیم و احیاء ترمیم کانال ها دارند. اصول سیاسی افراطی سبزها در حال کاهش هستند. این مسئله تا حدی به دلیل تناقضات غیر قابل حل در داخل جنبش است. برای مثال، در صورتی که احزاب سنتی و حکومت ها برخی از طرح های مفید سبزها را بپذیرند و به آنان تحقق بخشند نیاز به دگرگونی های انقلابی کاهش می یابد. به علاوه و علی رغم انکار سبزها، برخی از سیاست های سبز از قبیل توسعه قدرت باد و جذر و مد، و مبدل کاتالیزوری برای لوله اگزوز اتومبیل ذاتاً با تکنولوژی مستقر شده و وابسته به آن هستند. در صورت نتیجه دادن و یا حداقل، کارا به نظر رسیدن تکنولوژی های مزبور، موضع انقلاب زیربنایی و روبنایی اجتماعی سبزهای عمیق را تضعیف خواهند نمود.مع الوصف، همچنان شواهد حاکی از آن هست که مشکلات عمده ای وجود دارند. بررسی های هواشناسی علمی و فردی، پیوسته از گرم شدن کره زمین و تغییرات شدید آب و هوایی می گویند. گزارشات به طور فزاینده به تعیین مقیاس مشکل می پردازند. برای نمونه، شاخص پایداری محیط زیستی سال 2002، با خاطرنشان کردن سابقه ضعیف بریتانیا در کاهش آلودگی هوا، حمایت از جمعیت در مقابل آن و کاستن از گازهای گلخانه ای، آن را در بین 142 کشور در رده 98 قرار داد. بریتانیا یکی از بدترین سابقه ها در کاهش هدر رفت های خانگی و افزایش بازیافت را داشته است. در مورد اینکه آیا تغییر نگرش های جهانی و تمایل به جهت گیری های سبز منجر به تغییرات کامل سیاسی می شود یا نه، باید منتظر ماند و به نظاره زمان نشست. به نظر می آید اگر هم دگرگونی های سیاسی حادث شوند به شدت تدریجی خواهند بود در حالی که چالش های محیط زیستی در حال رشد هستند. اگر تغییری اتفاق نیفتد ممکن است از طریق شیوه های خارج از سنت های معمول قانونی یا حتی سنت های سیاسی انقلابی و به وسیله یک فرآیند غیر موجود در حال حاضر به این کار اقدام شود.
پینوشتها:
1- Fritz, Sumacher, Small is Beautiful: Economics as if People Matterd, 1973 .
2- New Age.
3- dark greens.
4- B. Ward and R. Dubos, Only One Earth, Andre Deutsch, 1972.
5- Chief Seattle, supposedly spoken by him in 1854.
6- Genesis 1: 28.
7- I. Adams, Ideology and Politics in Britain Today, Manchester University Press, 1998, p. 177.
هریسون و بوید، کوین و تونی؛ (1392)، فهم اندیشه ها و جنبش های سیاسی ( مبانی علم سیاست )، دکتر عباسعلی رهبر، حسن صادقیان، کمار علیا، میرقاسم سیدین زاده، بی جا: انتشارات رویه، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}